About Me
Blog Archive
-
▼
2011
(652)
-
▼
September
(184)
- کاترین اشتون از ایران خواست که از اعدام ندرخانی چ...
- تظاهرات مردم سوريه
- یونامی از دولت (عراق) خواهان تبعیت از قانون بینال...
- بای بای بشار، به امید دیدار در دادگاه بینالمللی
- درخواست عفو بین الملل برای آزادی بی درنگ مهدی کروب...
- تقصیر این یهودی است /حسن داعی
- حسین رونقی ملکی وبلاگنویس و فعال حقوق بشر بیش از ...
- نهال سحابی، از دوستان بهنام گنجی و کوهیار گودرزی پ...
- گزارشگران بدون مرز: خانوادههای زندانیان تهدید شده...
- شنبه، تظاهرات پارچهفروشان بازار تهران در میدان ارگ
- بازداشت عباس شرعیاتی، از دراویش گنابادی استان یزد
- سه تن از مقامات غربی خواستار لغو حکم اعدام این زن...
- چهارمین روز اعتصاب 6500 کارگرپیمانکاری مجتمع پتروشیمی
- درگیری مردم با نیروی انتظامی در مهاباد
- بیانیه سخنگوی کاترین اشتون درباره بازداشت شش فیلمس...
- سفیر رژیم در بغداد مزدوران رژیم را به حمله به اشرف...
- خبرگزاری آ.ت.اس: مریم رجوی از سازمان ملل و سوئیس خ...
- تلویزیون سوئیس: از نظر پرزیدنت شورای ملی مقاومت ای...
- شورای امنیت ملل متحد درخواست محمود عباس برای شناس...
- عفو بین الملل: محکومیت نرگس محمدی ناعادلانه و بی ا...
- حكم اعدام برای دستگيرشدگان چهارشنبه سوری 89
- فریاد زنان علیه دیکتاتور یمن به گوش میرسد
- کوهیار گودرزی همچنان در سلول انفرادی/محکومیت فعال...
- اسامي اعتصابي هاي اردبيل منتشر شد
- رضا خندان بعد از احضار به اوين: اگر ماندگار شدم, ب...
- اعتصاب کارگران مجتمع پتروشیمی بند ماهشهر
- استعفای مدیر عامل بانک ملی در رابطه با اختلاس نجومی
- کاترین اشتون، ژان دو رویت را منصوب میکند تا برای و...
- حماسه آفرینان 5 مهر 1360
- بیانیه استراون استیونسون در باره انتصاب سفیر ژان د...
- جزییات قرارداد فاجعه بار خرید نیروگاههای جدید اتمی...
- استاد رضا اولیاء - تندیس شاعر شهیر شیلی پابلو نرود ا
- در شهر ژنو کنفرانس «اشرف - ایران و چشماندازهای جد...
- انتقال ۶ هزار محکوم از زندانهای کرج به زندان تهران...
- بازار پارچه فروشان همچنان در اعتصاب به سر می برند
- کنفرانس مطبوعاتی دو کوهنورد آمریکایی پس از بازگشت ...
- نگار منظمی، زندانی سیاسی برای دومین هفته متوالی مح...
- شیوع عفونت روده در زندان اوین بعلت آلودگی آب
- مادر ندا آقا سلطان:به حرف های احمدی نژاد فقط می خندم
- آغاز مجدد اعتصاب بزرگ کارگران مجتمع پتروشیمی بندر ...
- نامه مجید دری از زندان به مناسبت اول مهر
- چماق به دست تظاهرات
- خانواده جان باختگان راه آزادي در مخالفت با احمدي ن...
- صدور گاز ایران به ترکیه متوقف شد
- آنهایی که به سازمان مجاهدین خلق ایران تهمت میزنند ...
- دولت عراق باید به سرکشی از قوانین و التزامات بین ا...
- صدوپنجاه و یکمین روز تحصن خانواده های اشرفیان درمق...
- موسس شبکه فیسبوک اعلام مي كند: تغییرات جدید در ف...
- جاني كه با دستخط او, زندانيان اعدام شده اند...
- تشدید فشارهای غیر انسانی علیه وبلاگ نویس زندانی مح...
- سفر امسال احمدی نژاد و تظاهرات اعتراضی هموطنان / ...
- اسامی اعدام شدگان گروهی و مخفیانه در زندان کرمان
- عباس لسانی هم چنان در اعتصاب غذا بسر میبرد
- قرائت پیام آقای بروجردی برای بان کی مون
- تماس تلفنی نسرین ستوده با خانواده اش
- شورای امنیت ملل متحد درخواست محمود عباس را برای ش...
- واکنش منفی وزیر خارجه عراق نسبت به تعیین سفیر ویژ...
- مهدیه گلرو از زندان اوین: چه بیرحمانه است تلاش بر...
- نیویورک، سایت تایوان نیوز / تظاهرکنندگان امید دارن...
- واشنگتن پست / فراخوان هزاران ایرانی مقیم آمریکا به...
- پیام معلمان زندانی عبدالله مومنی، محمد داوری و علی...
- از سرنوشت فرشاد معروفی فعال مدنی کرد اطلاعی در د...
- ایجاد محدودیت برای دانشجویان کرد ارومیه
- ترکیه یک کشتی حامل سلاح برای سوریه را توقیف کرد
- کنفرانس درباره «حفاظت اشرف و التزامات ملل متحد»
- پیام خانم رجوی به مناسبت اول مهر، آغاز سال تحصیلی ...
- هزاران ایرانی-آمریکایی که از سراسر آمریکا گرد آمده...
- اتحادیه اروپا اعدام نوجوان ایرانی را محکوم کرد
- محمد صابر ملک رئیسی، نوجوان بلوچ به ۵ سال حبس محکو...
- علیرغم همه فشار ها محمود عباس طرح تشکیل کشور فلسطی...
- کمیته نویسندگان زندانی از انجمن بین المللی قلم، در...
- پدر زهرا بنی یعقوب: با رشوه و تهدید ساکت نمی شویم
- اعتصاب غذای یک زندانی امنیتی در زندان ارومیه
- اداره امکان سمنان اقدام به پلمپ محل کسب شهروندان ب...
- پس از گذشت ۳ماه از ربودن علی معزی توسط دژخیمان دیک...
- گرامیداشت شهید قیام سراسری بهنود رمضانی بر سر مزار...
- سی.ان.ان: هزاران تن در اعتراض به حضور احمدینژاد د...
- فراخوان به حفاظت از اشرف توسط نیروهای سازمان ملل و...
- صد وپنجاهمین روز تحصن خانواده های اشرفیان در مقابل...
- شصت و ششمین اجلاس مجمع ملل متحد افتتاح شد
- هادي عامري، سركرده سپاه بدر و وزير مالكي و چند مأم...
- محمود عباس رئیس دولت فلسطین در نیویورک با بان کی م...
- حمله ماموران حفاظت اطلاعات زندان اوین به بند ۳۵۰
- رژیم ایران میلیاردها دلار برای حمایت از رژیم سوریه...
- از مهره هاي اصلي كشتار بعد از انتخابات 88
- بی خبری از عبدالفتاح سلطانی
- هفت نفر از دراویش گنابادی روز دوشنبه، ۲۸ شهریور ما...
- سه تن از اعضای انجمن صنفی معلمان کردستان بازداشت شدند
- تظاهرات علیه سفر فریدون عباسی به وین
- مخالفت دادستان تهران با درمان رضا شریفی بوکانی
- موضع نسبت به اشرف و اشرفیان، معیار مورد اعتماد آرا...
- مريم رجوي:تبريك نخستين قدم ملل متحدبراي حفاظت اشرف
- دفاعیات هیلا صدیقی
- محرومیت دائمی مجید توکلی از ادامه تحصیل
- بازداشت گسترده شهروندان کرد در غرب کشور
- مخالفت دادستان تهران با مرخصی ماموستا محمد برائی
- کاظمینی بروجردی ممنوع الملاقات شد
- اعتصاب غذای فعالان مدنی بازداشت شده در تبريز
- بیانیە دراویش گنابادی برای تجمع اعتراضی مسالمت آمی...
- تشدید اقدامات امنیتی رژیم فقیه در پالایشگاه آبادان
-
▼
September
(184)
Powered by Blogger.
آیا صدای صبا را می شنوید؟
نامه رضا هفت برادران پدر مجاهد شهید صبا هفت برادران
- من رضا، پدر صبا هستم، دلم می خواهد این نامه را همه ارگان ها و افرادی که دست اندرکار حقوق بشر هستند بخوانند، و بگویند سهم صبا از حقوق بشر، یا حقوق انسان کجاست؟ روز شنبه بیستم فروردین سال ۱۳۹۰، حدود ساعت پنج و نیم بامداد، در حالی که، در بیمارستانی که دو سرباز مثل یک زندانی مواظب من بودند، به دنبال درخواست اهدای خون از این و آن بودم، تا زندگی صبا را نجات دهم، سرباز سوم رسید و گفت دخترت مرد!
ادامه...
Follower
مهدیه گلرو از زندان اوین: چه بیرحمانه است تلاش برای حق تحصیل و در نهایت از دست دادن حق آزادی
مهدیه گلرو، دانشجوی محروم از تحصیل و عضو زندانی شورای دفاع از حق تحصیل با انتشار یادداشتی از زندان اوین به مناسبت آغاز سال تحصیلی جدید، از تلاشهای دانشجویان محروم از تحصیل برای بازگشتن به دانشگاه سخن گفت که سرانجام به بازداشتشان منجر شد.
به گزارش جرس، این فعال دانشجویی در بخشی از نامهاش آورده است: اگر زمانی دانشجویی بودم و در آرزوی آزادی آکادمیک، اگر وقتی دانشجوی اخراجی بودم در تلاش آزادی حق تحصیل، امروز دانشجوی زندانیم و در حسرت آزادی برای مهر و هر آنکه مهربان است.
گلرو همچنین با اشاره به فعالیتهای شورای دفاع از حق تحصیل آورده است: شورا چنان نیک دستهای پشت پرده و قانون شکنیها را افشا کرد که نتیجه آن بازداشت کوتاه مدت اغلب اعضا و تبعید و محکومیت تعداد دیگری از آنان شد، که این برخوردهای سنگین خود نشان دهنده موفقیت شورا در افشاگریها، پافشاریها و اعلام حقانیت دانشجویان ایرانی بود که ما بر دوش کشیدیم تا اثبات کنیم منشأ شورا به جایی غیر از مغز و ذهن ما برنمیگردد که به دنبال احقاق حق خود و همه محرومین از تحصیل هستیم.
مهدیه گلرو، دانشجوی دانشکده اقتصاد علامه طباطبایی، در ١١ آذر سال ١٣٨٨ با هجوم ماموران امنیتی به منزلش بازداشت شد. مهدیه گلرو، نائب دبیر سابق انجمن اسلامی دانشگاه علامه و عضو شورای دفاع از حق تحصیل، پیش از این نیز دو بار بازداشت شده بود. وی در فروردین ماه ١٣٨٩، در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیرعباس، به اتهام «تبلیغ علیه نظام، تجمع و تبانی به قصد بر هم زدن امنیت ملی» به دو سال و چهار ماه حبس تعزیری محکوم شد. شعبه ۵۴ دادگاه تجدیدنظر این حکم را به دو سال زندان کاهش داد. مهدیه گلرو هم چنین به دلیل انتشار مطالب از داخل زندان و صدور بیانیه به مناسبت روز دانشجو، از سوی شعبه ٢٨ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه، به اتهام «تبلیغ علیه نظام» محاکمه و به شش ماه حبس تعزیری دیگر محکوم شد. وی همچنین یک روز پیش از بازداشت، در دهم آذر ماه سال ۸۸، از سوی شعبه ۱۲ دادگاه انقلاب به یک سال حبس تعلیقی محکوم شده بود که در پی بازداشت اخیر وی، این حکم نیز به اجرا گذاشته شد.
متن کامل این نامه که در اختیار جرس قرار گرفته است، به شرح زیر است:
ای یقین یافته، بازت نمی نهم
پرنده که باشی، آسمان که نباشد نمی دانم حالم را می فهمی یا نه!!
نمی دانم باید آغاز مهر را تبریک گفت یا نه! آغاز مهری بی مهر همچون سالهای اخیر، مهری که همچنان حسرت آغاز شادش بر دلمان است و داغ اول مهر باز بر دلهایی می ماند که بزرگند اما از ورود به دانشگاه محروم! آغاز مهر همیشه همراه با شور بوده است. اما امسال نیز مثل ۵ سال گذشته نمی توان سخن از مهر گفت که در بی مهری مدام نفس می کشیم. سخن از مهر و آغاز دانشگاه برای من و همه هم قطاران محروم از تحصیلم چون حلوا حلوا کردن پی در پی است که تنها تلخی شوکران گونه اش در کاممان می ماند. در سال ۸۵ با اولین گروه ستاره دارها و در پی آن فشار بر دانشگاهها و تعلیق ها تعریف مهر نیز مثل خرداد و بهمن تغییر کرد. مهر و حسرت ورود به کلاس و حالا مهر و حسرت آزادی، مهر و زندان و تبعید! این چه سخن گفتن از مهر است که زخمه بر تنم می زند صد ستاره دار، باز هم خیل یارانی که هیچ نگفتند غیرحق و هیچ نکردند غیر از جستجوی حقیقت.
اما مهر امسال با دو خبر بد همراه بود که از دیگر اخبار ناخوش آیند دانشگاه همچون حذف رشته ها، تصفیه اساتید برتر، بحث لباس و پوشش، افزایش هزینه های غذا و خوابگاه تا ۵۰% و… بیشتر می نمود. یکی که اساساً دلیل حضور هم اکنون من آن سوی میله ها و دیوارهای سرد است که محرومیت از تحصیل می باشد، غم عمیقی که در آخرین روزهای تحصیلم بر من غالب گشت و پس از آن من و سایر محرومین از تحصیل را ترغیب به تشکیل شورای دفاع از تحصیل نمود، شورایی که چنان نیک دست های پشت پرده و قانون شکنی ها را افشا کرد که نتیجه آن بازداشت کوتاه مدت اغلب اعضا و تبعید و محکومیت تعداد دیگری از آنان شد، که این برخوردهای سنگین خود نشان دهنده موفقیت شورا در افشاگری ها، پافشاری ها و اعلام حقانیت دانشجویان ایرانی بود که ما بر دوش کشیدیم تا اثبات کنیم منشأ شورا به جایی غیر از مغز و ذهن ما برنمی گردد که به دنبال احقاق حق خود و همه محرومین از تحصیل هستیم و هر دانشجویی که حتی یک روز هم از تحصیل محروم شود عضو بالقوه شورا می باشد، چون وجه اشتراک ما این محرومیت مشترک است. زمانی که ما اصرار می کردیم بر وجود چنین دانشجویانی و نادیده گرفتن مان دردی بر سایر آلام بود اینک گذشته و نمایندگان مجلس و دولت نیز نمی توانند ما را نادیده انگارند. چنان که علی عباسپور تهرانی فرد، رئیس کمسیون آموزش می گوید «… این امری عادی است و جزء مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی می باشد و این افراد تعداد پایینی از داوطلبان هستند به همین دلیل موضوع حساسیت ندارد …» آیا تعداد و کمیت میزان حساسیت مسئله را مشخص می کند یا اینکه این دانشجویان همه رتبه های دو رقمی آزمون هستند؟ آیا غیر از این است که اگر رتبه این دانشجویان مناسب نبود و در دانشگاههای دورافتاده و کم حاشیه تر قبول می شدند محروم نمی گشتند؟ آیا ستاره دار نشدن و کم رنگ بودن مسئله ستاره دارها در ۵ سال گذشته در دانشگاه آزاد به دلیل فعالیت کمتر آنها و امسال به دلیل فعالیت و حضور پررنگ آنها در ۲ سال اخیر نیست؟ هیچ قانونی نمی تواند قانون اساسی را نقض کند، چطور مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی در تضاد با قانون اساسی است که حق تحصیل را غیرقابل صلب معرفی کرده است؟ آقایان میزان حساسیت را با چه عیاری محک می زنند؟ آنهم برای جوانانی که به امید آینده ای بهتر در این بی سامانی اقتصادی تلاش کرده اند!! کجا برنامه ریزی های دولت جایی برای جوانان درنظر گرفته که برنامه ریزی های خودشان را نیز نقش برآب می کنند؟ همزمان با ستاره دارها مسئله افزایش سهمیه های ایثارگران و بسیج مطرح می شود که علامت برنامه ریزی های بلند مدت است که یک نوع تصفیه در اساتید آینده را خبر می دهد. دانشجویان امروز، اساتید فردا هستند که با غربال شدن شان در این مقطع، کار گزینش اساتید در مراحل بعدی راحت تر خواهدبود، که خود در این سالها مشغله مهمی برای وزارت علوم بوده است. در زندان در هر ملاقات یا گاهی در روزنامه ها نام بهترین اساتید دانشکده اقتصاد علامه را می دیدم که از حضورشان محروم شده ایم و همینطور در سایر دانشگاهها. و یا در جایی دیگر محمود حسینی دولت آبادی نایب رئیس کمسیون آموزش نطق می کند که «… به هر حال امکانات از جمله امکانات دانشگاهی مال نظام است و کسی که با نظام مشکل دارد نباید از امکانات نظام استفاده کند…» آقایان سرچشمه امکانات نظام را از کجا می دانند؟ آیا این امکانات که از ما دریغ می شود از منبعی غیر از نفت و مالیات ما و پدرانمان تأمین شده؟ چگونه چیزی که ساخته و پرداخته ماست و از منابع مردم تشکیل شده از مردم دریغ می شود؟ ارتباط مردم و نظام چگونه تعریف می شود که منافع شان اینگونه در تضاد است؟
سلیمی عضو دیگر کمسیون می گوید «ستاره دار کردن دانشجویان و محرومیت آنها در حال حاضر وجود ندارد و برای دوره اصلاحات است…» من، ضیا نبوی و مجید دری که در اردیبهشت ۸۶ از تحصیل محروم شدیم و حال از آزادی، محصول دوره مهرورزی هستیم یا اصلاحات؟! درضمن اسناد هم موجود است.
مسئله مهم دیگر بحث تفکیک جنسیتی است. گاهی واقعاً می اندیشم که هیچ برنامه و بحثی قبل از طرح این مسائل وجود ندارد. آیا تفکیک جنسیتی درکلاس هایی با نسبت ۳ به ۲۰ بامفهوم است؟! با وجود کمبود استاد در بعضی رشته ها آیا فکری برای تعداد هیأت علمی غیراستاندارد شده یا هدف فقط جدا کردن است؟! آزمایشگاه، لابراتوار، آمفی تئاتر و… برای اینها فکری شده، وقتی در هر دانشگاه و دانشکده تنها یکی آنهم با پایین ترین سطح استاندارد وجود دارد؟! مسئله چیست که چنین ناشیانه به پاک کردن صورت مسئله می پردازند. وقتی آقایان شریعتی و رهبر (رؤسای دانشگاه علامه و تهران) به خاطر ۱۶ آذر ۸۷ از من و چند نفر دیگر شکایت کردند متوجه شأن نازل ریاست دانشگاه شدم که کار را به شکایت می کشانند. وقتی دانشجویی مست را که نظم دانشگاه را بهم ریخته تنها به یک ترم تعلیق محکوم می کنند، انعطاف پذیری قانون و برخوردهای سلیقه ای در دانشگاه قابل درک می شود، که بی نظمی دانشگاه را کمتر برهم زده تا دانشجویانی که به عملکرد رئیس دانشگاه یا روش تدریس استادی اعتراض می کنند.
اما این سطح برخورد برای جداسازی را که حتی در سالهای اول انقلاب موردتوافق قرار نگرفته و حالا در علامه و پلی تکنیک و یزد اجرا شده قابل تأمل است این مسئله را به ذهن متبادر می کند که تندروی و رادیکالیسم این دسته، از انقلابیون سال ۵۸ هم بیشتر است! که در آن سالها این قبیل طرح های بنیادگرایانه و دگم با برخوردهای روشن اندیشانه تر و شفاف تری همراه بود. به هر روی به نظر می رسد آقایان از تجربه تلخ انقلاب فرهنگی اول و عقبگرد دهشتناک آموزشی کشور در آن سالها عبرت نگرفته اند و درصدد برنامه ریزی و انقلاب فرهنگی نرم هستند. فاجعه ای که در سال ۵۸ در عرض چند روز دامن گیر دانشجویان شد اینبار گزینشی و هدفمند به دانشگاه آسیب خواهد رساند و در طی سالهای آتی به موفقیت خواهد انجامید. اما ما دانشجویان ایرانی اجازه این کار را نخواهیم داد هرچند هزینه زدن کوس رسوایی این نوع برنامه ریزی ها سنگین تر از حد وصف است.
در آخر اما چه بی رحمانه می نماید تلاش برای حق تحصیل و در نهایت از دست دادن حق آزادی و دربند شدن، اما وقتی ستاره دار باشی و در اهواز یا بهبهان و اوین، وقتی ستاره دار باشی و همسرت دربند، وقتی ستاره دار باشی و در حسرت مهر، فریاد و بغض ات را به هم گره می زنی اما نمی گذاری در گلویت بماند باز هم می نویسی، باز هم می گویی اگر زمانی دانشجویی بودم در آرزوی آزادی آکادمیک، اگر وقتی دانشجوی اخراجی بودم در تلاش آزادی حق تحصیل، امروز دانشجوی زندانیم و در حسرت آزادی برای مهر و هر آنکه مهربان است.
به امید مهری سبز و پرامید
مهدیه گلرو / اوین
به گزارش جرس، این فعال دانشجویی در بخشی از نامهاش آورده است: اگر زمانی دانشجویی بودم و در آرزوی آزادی آکادمیک، اگر وقتی دانشجوی اخراجی بودم در تلاش آزادی حق تحصیل، امروز دانشجوی زندانیم و در حسرت آزادی برای مهر و هر آنکه مهربان است.
گلرو همچنین با اشاره به فعالیتهای شورای دفاع از حق تحصیل آورده است: شورا چنان نیک دستهای پشت پرده و قانون شکنیها را افشا کرد که نتیجه آن بازداشت کوتاه مدت اغلب اعضا و تبعید و محکومیت تعداد دیگری از آنان شد، که این برخوردهای سنگین خود نشان دهنده موفقیت شورا در افشاگریها، پافشاریها و اعلام حقانیت دانشجویان ایرانی بود که ما بر دوش کشیدیم تا اثبات کنیم منشأ شورا به جایی غیر از مغز و ذهن ما برنمیگردد که به دنبال احقاق حق خود و همه محرومین از تحصیل هستیم.
مهدیه گلرو، دانشجوی دانشکده اقتصاد علامه طباطبایی، در ١١ آذر سال ١٣٨٨ با هجوم ماموران امنیتی به منزلش بازداشت شد. مهدیه گلرو، نائب دبیر سابق انجمن اسلامی دانشگاه علامه و عضو شورای دفاع از حق تحصیل، پیش از این نیز دو بار بازداشت شده بود. وی در فروردین ماه ١٣٨٩، در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیرعباس، به اتهام «تبلیغ علیه نظام، تجمع و تبانی به قصد بر هم زدن امنیت ملی» به دو سال و چهار ماه حبس تعزیری محکوم شد. شعبه ۵۴ دادگاه تجدیدنظر این حکم را به دو سال زندان کاهش داد. مهدیه گلرو هم چنین به دلیل انتشار مطالب از داخل زندان و صدور بیانیه به مناسبت روز دانشجو، از سوی شعبه ٢٨ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه، به اتهام «تبلیغ علیه نظام» محاکمه و به شش ماه حبس تعزیری دیگر محکوم شد. وی همچنین یک روز پیش از بازداشت، در دهم آذر ماه سال ۸۸، از سوی شعبه ۱۲ دادگاه انقلاب به یک سال حبس تعلیقی محکوم شده بود که در پی بازداشت اخیر وی، این حکم نیز به اجرا گذاشته شد.
متن کامل این نامه که در اختیار جرس قرار گرفته است، به شرح زیر است:
ای یقین یافته، بازت نمی نهم
پرنده که باشی، آسمان که نباشد نمی دانم حالم را می فهمی یا نه!!
نمی دانم باید آغاز مهر را تبریک گفت یا نه! آغاز مهری بی مهر همچون سالهای اخیر، مهری که همچنان حسرت آغاز شادش بر دلمان است و داغ اول مهر باز بر دلهایی می ماند که بزرگند اما از ورود به دانشگاه محروم! آغاز مهر همیشه همراه با شور بوده است. اما امسال نیز مثل ۵ سال گذشته نمی توان سخن از مهر گفت که در بی مهری مدام نفس می کشیم. سخن از مهر و آغاز دانشگاه برای من و همه هم قطاران محروم از تحصیلم چون حلوا حلوا کردن پی در پی است که تنها تلخی شوکران گونه اش در کاممان می ماند. در سال ۸۵ با اولین گروه ستاره دارها و در پی آن فشار بر دانشگاهها و تعلیق ها تعریف مهر نیز مثل خرداد و بهمن تغییر کرد. مهر و حسرت ورود به کلاس و حالا مهر و حسرت آزادی، مهر و زندان و تبعید! این چه سخن گفتن از مهر است که زخمه بر تنم می زند صد ستاره دار، باز هم خیل یارانی که هیچ نگفتند غیرحق و هیچ نکردند غیر از جستجوی حقیقت.
اما مهر امسال با دو خبر بد همراه بود که از دیگر اخبار ناخوش آیند دانشگاه همچون حذف رشته ها، تصفیه اساتید برتر، بحث لباس و پوشش، افزایش هزینه های غذا و خوابگاه تا ۵۰% و… بیشتر می نمود. یکی که اساساً دلیل حضور هم اکنون من آن سوی میله ها و دیوارهای سرد است که محرومیت از تحصیل می باشد، غم عمیقی که در آخرین روزهای تحصیلم بر من غالب گشت و پس از آن من و سایر محرومین از تحصیل را ترغیب به تشکیل شورای دفاع از تحصیل نمود، شورایی که چنان نیک دست های پشت پرده و قانون شکنی ها را افشا کرد که نتیجه آن بازداشت کوتاه مدت اغلب اعضا و تبعید و محکومیت تعداد دیگری از آنان شد، که این برخوردهای سنگین خود نشان دهنده موفقیت شورا در افشاگری ها، پافشاری ها و اعلام حقانیت دانشجویان ایرانی بود که ما بر دوش کشیدیم تا اثبات کنیم منشأ شورا به جایی غیر از مغز و ذهن ما برنمی گردد که به دنبال احقاق حق خود و همه محرومین از تحصیل هستیم و هر دانشجویی که حتی یک روز هم از تحصیل محروم شود عضو بالقوه شورا می باشد، چون وجه اشتراک ما این محرومیت مشترک است. زمانی که ما اصرار می کردیم بر وجود چنین دانشجویانی و نادیده گرفتن مان دردی بر سایر آلام بود اینک گذشته و نمایندگان مجلس و دولت نیز نمی توانند ما را نادیده انگارند. چنان که علی عباسپور تهرانی فرد، رئیس کمسیون آموزش می گوید «… این امری عادی است و جزء مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی می باشد و این افراد تعداد پایینی از داوطلبان هستند به همین دلیل موضوع حساسیت ندارد …» آیا تعداد و کمیت میزان حساسیت مسئله را مشخص می کند یا اینکه این دانشجویان همه رتبه های دو رقمی آزمون هستند؟ آیا غیر از این است که اگر رتبه این دانشجویان مناسب نبود و در دانشگاههای دورافتاده و کم حاشیه تر قبول می شدند محروم نمی گشتند؟ آیا ستاره دار نشدن و کم رنگ بودن مسئله ستاره دارها در ۵ سال گذشته در دانشگاه آزاد به دلیل فعالیت کمتر آنها و امسال به دلیل فعالیت و حضور پررنگ آنها در ۲ سال اخیر نیست؟ هیچ قانونی نمی تواند قانون اساسی را نقض کند، چطور مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی در تضاد با قانون اساسی است که حق تحصیل را غیرقابل صلب معرفی کرده است؟ آقایان میزان حساسیت را با چه عیاری محک می زنند؟ آنهم برای جوانانی که به امید آینده ای بهتر در این بی سامانی اقتصادی تلاش کرده اند!! کجا برنامه ریزی های دولت جایی برای جوانان درنظر گرفته که برنامه ریزی های خودشان را نیز نقش برآب می کنند؟ همزمان با ستاره دارها مسئله افزایش سهمیه های ایثارگران و بسیج مطرح می شود که علامت برنامه ریزی های بلند مدت است که یک نوع تصفیه در اساتید آینده را خبر می دهد. دانشجویان امروز، اساتید فردا هستند که با غربال شدن شان در این مقطع، کار گزینش اساتید در مراحل بعدی راحت تر خواهدبود، که خود در این سالها مشغله مهمی برای وزارت علوم بوده است. در زندان در هر ملاقات یا گاهی در روزنامه ها نام بهترین اساتید دانشکده اقتصاد علامه را می دیدم که از حضورشان محروم شده ایم و همینطور در سایر دانشگاهها. و یا در جایی دیگر محمود حسینی دولت آبادی نایب رئیس کمسیون آموزش نطق می کند که «… به هر حال امکانات از جمله امکانات دانشگاهی مال نظام است و کسی که با نظام مشکل دارد نباید از امکانات نظام استفاده کند…» آقایان سرچشمه امکانات نظام را از کجا می دانند؟ آیا این امکانات که از ما دریغ می شود از منبعی غیر از نفت و مالیات ما و پدرانمان تأمین شده؟ چگونه چیزی که ساخته و پرداخته ماست و از منابع مردم تشکیل شده از مردم دریغ می شود؟ ارتباط مردم و نظام چگونه تعریف می شود که منافع شان اینگونه در تضاد است؟
سلیمی عضو دیگر کمسیون می گوید «ستاره دار کردن دانشجویان و محرومیت آنها در حال حاضر وجود ندارد و برای دوره اصلاحات است…» من، ضیا نبوی و مجید دری که در اردیبهشت ۸۶ از تحصیل محروم شدیم و حال از آزادی، محصول دوره مهرورزی هستیم یا اصلاحات؟! درضمن اسناد هم موجود است.
مسئله مهم دیگر بحث تفکیک جنسیتی است. گاهی واقعاً می اندیشم که هیچ برنامه و بحثی قبل از طرح این مسائل وجود ندارد. آیا تفکیک جنسیتی درکلاس هایی با نسبت ۳ به ۲۰ بامفهوم است؟! با وجود کمبود استاد در بعضی رشته ها آیا فکری برای تعداد هیأت علمی غیراستاندارد شده یا هدف فقط جدا کردن است؟! آزمایشگاه، لابراتوار، آمفی تئاتر و… برای اینها فکری شده، وقتی در هر دانشگاه و دانشکده تنها یکی آنهم با پایین ترین سطح استاندارد وجود دارد؟! مسئله چیست که چنین ناشیانه به پاک کردن صورت مسئله می پردازند. وقتی آقایان شریعتی و رهبر (رؤسای دانشگاه علامه و تهران) به خاطر ۱۶ آذر ۸۷ از من و چند نفر دیگر شکایت کردند متوجه شأن نازل ریاست دانشگاه شدم که کار را به شکایت می کشانند. وقتی دانشجویی مست را که نظم دانشگاه را بهم ریخته تنها به یک ترم تعلیق محکوم می کنند، انعطاف پذیری قانون و برخوردهای سلیقه ای در دانشگاه قابل درک می شود، که بی نظمی دانشگاه را کمتر برهم زده تا دانشجویانی که به عملکرد رئیس دانشگاه یا روش تدریس استادی اعتراض می کنند.
اما این سطح برخورد برای جداسازی را که حتی در سالهای اول انقلاب موردتوافق قرار نگرفته و حالا در علامه و پلی تکنیک و یزد اجرا شده قابل تأمل است این مسئله را به ذهن متبادر می کند که تندروی و رادیکالیسم این دسته، از انقلابیون سال ۵۸ هم بیشتر است! که در آن سالها این قبیل طرح های بنیادگرایانه و دگم با برخوردهای روشن اندیشانه تر و شفاف تری همراه بود. به هر روی به نظر می رسد آقایان از تجربه تلخ انقلاب فرهنگی اول و عقبگرد دهشتناک آموزشی کشور در آن سالها عبرت نگرفته اند و درصدد برنامه ریزی و انقلاب فرهنگی نرم هستند. فاجعه ای که در سال ۵۸ در عرض چند روز دامن گیر دانشجویان شد اینبار گزینشی و هدفمند به دانشگاه آسیب خواهد رساند و در طی سالهای آتی به موفقیت خواهد انجامید. اما ما دانشجویان ایرانی اجازه این کار را نخواهیم داد هرچند هزینه زدن کوس رسوایی این نوع برنامه ریزی ها سنگین تر از حد وصف است.
در آخر اما چه بی رحمانه می نماید تلاش برای حق تحصیل و در نهایت از دست دادن حق آزادی و دربند شدن، اما وقتی ستاره دار باشی و در اهواز یا بهبهان و اوین، وقتی ستاره دار باشی و همسرت دربند، وقتی ستاره دار باشی و در حسرت مهر، فریاد و بغض ات را به هم گره می زنی اما نمی گذاری در گلویت بماند باز هم می نویسی، باز هم می گویی اگر زمانی دانشجویی بودم در آرزوی آزادی آکادمیک، اگر وقتی دانشجوی اخراجی بودم در تلاش آزادی حق تحصیل، امروز دانشجوی زندانیم و در حسرت آزادی برای مهر و هر آنکه مهربان است.
به امید مهری سبز و پرامید
مهدیه گلرو / اوین