About Me

Mein Foto
صبای ایران
آیا صدای صبا را می شنوید؟
Mein Profil vollständig anzeigen

Blog Archive

Powered by Blogger.

آیا صدای صبا را می شنوید؟

نامه رضا هفت برادران پدر مجاهد شهید صبا هفت برادران - من رضا، پدر صبا هستم، دلم می خواهد این نامه را همه ارگان ها و افرادی که دست اندرکار حقوق بشر هستند بخوانند، و بگویند سهم صبا از حقوق بشر، یا حقوق انسان کجاست؟ روز شنبه بیستم فروردین سال ۱۳۹۰، حدود ساعت پنج و نیم بامداد، در حالی که، در بیمارستانی که دو سرباز مثل یک زندانی مواظب من بودند، به دنبال درخواست اهدای خون از این و آن بودم، تا زندگی صبا را نجات دهم، سرباز سوم رسید و گفت دخترت مرد! ادامه...

Follower

postheadericon دست نوشته ای از زندانی سیاسی ارژنگ داودی :مردانی رئیس زندان گوهردشت کرج که لعنت ابلیس را برمی انگیزد

با درود به تمامی جانباختگان راه آزادی،
هم میهنان گرامی ،
راه و رسم کینه جویی ها
چندان دور از مردی و مردمی است
که لعنت ابلیس را برمی انگیزد
از پاییز 1363 تاکنون سالهای زیادی را در زندانهای گلف اهواز ، مرکزی بندرعباس ، اوین و رجایی شهر بسر برده و حداقل 11 تن از روسای زندانهای رژیم ولایت فقیه را تجربه نموده ام ولی اینک بدینوسیله با صراحت تمام اعلام می دارم که هیچ یک از آنان در مقایسه با رئیس فعلی زندان رجایی شهر دژخیم تر و تا به این حد و پایه رفتاری ضد بشری از خود بروز نداده اند. زیرا آنچنان روی رئیس سابق حاج کاظم را سفید کرده که زندانیان با نیش و کنایه می گویند صد رحمت به کفن دزد قبلی؟! زندانیان به طعنه و شوخی عنوان می کنند که با اندکی پس و پیش کردن حقوق نابظاهری این فرد که مردانی است می توان به بنام باطنی او یعنی نامردی رسید زیرا در حقیقت نه تنها خصلت ذاتی اش نامردی بوده ولی به مصداق مثل معروف که می گویند ”برعکس نهند نام زنگی کافور ریاکارانه" به مردانی تغییر سوری یافته است.

موارد دهگانه زیر از سوی اینجانب به عنوان مشتی نمونه از خروار و به منظور قضاوت همگان اعلام می گردد.
1- بیش از نیمی از دوران تصدی این دژخیم در زندان رجایی شهر را در سلولهای تنگ و تاریک انفرادی و فاقد سرویسهای بهداشتی سپری کرده ام و علیرغم بوفور سوسک ، شپش و موش در آن سلولهای کثیف که از لحظه ورود موجب بروز امراض های پوستی می شود هر بار با علم به اینکه اینجانب در سلولهای فاقد دستشویی از خوردن غذا امتناع می ورزم مدت مقرر تحمل انفرادی را تا میزان دوبرابر تمدید نمود است.
2- هنگام انتقال دسته جمعی زندانیان سیاسی و امنیتی به بند 4 سالن 12 در اواخر سال 89 تمام وسایلی که بدون دلیل از زندانیان ضیط کرده بودند حداکثر تا اوایل سال 90 به آنها بازگردانده شد ولی ظاهرا تمام وسایل مرا و از جمله 3 عدد ملحفه ؟!مصادره شده زیررا تاکنون مستردد نگردیده است.
3- رادیوهای چند موج توقیف شده نیز به زندانیان تحویل داده شد ولی رادیوی کوچک مرا که از همه قدیمی تر است هنوز در انبار حفاظت اطلاعات خاک می خورد وشاید هم رادیویی که هنگام تحویل شکسته و خراب بود به مورد استفاده پرسنل حفاظت اطلاعات درآمده باشد.
4- پس از انتقال به بند 4 یک سلول 5 متر مربعی لخت و عور تحت عنوان اتاق در اختیار این جانب قرار داده شد که فاقد موکت و روشنایی بود و تاکنون نیز از تعمیر و جوشکاری آهن های شکسته ای که هرآن می تواند حادثه ساز گردد خودداری شده است.
5- پرونده پزشکی اینجانب در بهداری زندان رجایی شهر نشان می دهد که از کمترین مراقبت پزشکی محروم بوده ام و به ناچار نه تنها بخشی از داروهای مورد نیاز خود که حتی عینک مطالعه و البسه مورد نیازم را از طریق دیگر زندانیان تامین نموده ام .لازم به یاداوری است به این عبارت که سازمان زندانها از سالها پیش البسه به زندانیان نمی دهد و لباس همه زندانیان از طریق خانواده هایشان تامین می گردد.
6- یک مورد یکی از اعضای حراست زندان بنام رستگار در حضور فرمانده اش بنام شجاعی و به تاکید ایشان و صرفا از روی غرض و مرض تمام داروهای مرا به بهانه اخذ تایید مجدد از بهداری همراه خود برد ولی هرگز آنها را به بهداری تحویل نداد چون همه داروها تنها پس از تایید بهداری در اختیار زندانی قرار می گیرد.
7- در موردی دیگر رئیس جدید بهداری زندان بنام فیاض به علت اینکه در تابستان امسال در اثر شکنجه های اعمال شده در بند 209 اوین علاوه بر کتف راست ، گوش چپم نیز آسیب دیده و شدیدا عفونت کرده بود از ... اینجانب به پزشک متخصص خوداری نمود مبادا که برایش مسئله ساز شود و همانند رئیس قبلی آقای دکتر ... که پزشکی حاذق ، انساندوست و با حس مسئولیت بود از کار برکنار شود.
8- جیره غذایی من از سوی زندان دوبرگ کاغذ تحت عنوان نان می باشد که فاقد کیفیت است لازم به یادآوری است که هیچ یک از انواع نان از طرف فروشگاههای زندان عرضه نمی شود.
9- در دوران تصدی دژخیم فعلی زندان رجایی شهر نیز کمافی السابق حق استفاده از کتابخانه زندان را ندارم.
10- از همه بدتر اینکه از تاریخ 11/9/89 تاکنون یعنی بیش از یکسال از ملاقات با خانواده محروم و از تاریخ 3/11/89 تا کنون یعنی قریب به یکسال از تماس تلفنی نیز منع شده ام و این نیز در حالیست که در دوران رئیس پیشین زندان هر از گاهی فقط تلفن یا ملاقات مرا آنهم فقط برای حداکثر یکماه ممنوع می کردند.
اینکه به هر دلیلی زندانی را از زندان خارج کنند هنگام بازداشت علاوه بر بازرسی بدنی در بدو ورود متعاقبا به سالنی موسوم به قرنطینه برده می شود و در آنجا به بهانه بازرسی مجددا حتی دمپایی های زندانی را پاره می کنند اصطلاحا به آن تیغ زدن می گویند و این موضوع عنوان می شود که دمپایی بلااستفاده گردد. البته این عمل از عجایب روزگار است و از ابتکارات منحصر به فرد دوران تصدی دژخیم فعلی زندان است.
آمار اداری زندان نشان می دهد که میزان مصرف داروهای اعصاب و روانگردان در حال حاضرحداقل 3 برابر شده که بدون تردید به علت جو خفقان و فشارهای زائد الوصفی است که در نتیجه قدرت نمایی دژخیم فعلی به زندانیان وارد می شود .البته زندانیان متفق القول هستند که اینهمه پلیدی و پلشتی در نتیجه القاعات افرادی مانند خادم معاون اجرایی زندان و فرجی نژاد مسئول حفاظت اطلاعات زندان است ولی هرچند درخبث طینت و بدذاتی امثال فرجی نژاد جای هیچگونه شک و شبحه ای نیست ولی این همه نامردی در حق کسی که قریب به 13 سال را در زندانهای رژیم گذرانده و قریب به 60 سال سن دارد فقط به دستور افرادی با خصلت های ضد بشری مباح و جایز می شود و من شخصا دژخیم فعلی زندان یعنی شخص مردانی را مسئول مستقیم می دانم وگرنه از جوانک معلوم الحال و کردتبار بنام فرجی نژاد که به قول زندانیان کرد روی جاشها را سفید کرده بدون چراغ سبز رئیس زندان چنین کارهایی بر نمی آید .
در پایان و برای نمونه سه تن از زندانیان عادی به نامهای حسن شریفی معروف به حسن بلبل(ترانه های انقلابی) ، محمد گودرزی و حسین کریمی معروف به حسین قزوینی که در دوران تصدی دژخیم فعلی بارها مورد وحشیانه ترین شکنجه ها قرار گرفته اند به فعالان حقوق بشری و بویژه جناب آقای احمد شهد معرفی می شوند تا همگان بدانند آنچه بر زندانیان سیاسی می رود در مقایسه با رفتارهای قرون وسطایی با زندانیان عادی بسیار ناچیز و قابل اغماض است.
ارژنگ داودی
زندانی سیاسی،شاعر و نویسنده
آذر 1390

سایت همبستگی ملی

مجاهدین خلق ایران