About Me

Mein Foto
صبای ایران
آیا صدای صبا را می شنوید؟
Mein Profil vollständig anzeigen

Blog Archive

Powered by Blogger.

آیا صدای صبا را می شنوید؟

نامه رضا هفت برادران پدر مجاهد شهید صبا هفت برادران - من رضا، پدر صبا هستم، دلم می خواهد این نامه را همه ارگان ها و افرادی که دست اندرکار حقوق بشر هستند بخوانند، و بگویند سهم صبا از حقوق بشر، یا حقوق انسان کجاست؟ روز شنبه بیستم فروردین سال ۱۳۹۰، حدود ساعت پنج و نیم بامداد، در حالی که، در بیمارستانی که دو سرباز مثل یک زندانی مواظب من بودند، به دنبال درخواست اهدای خون از این و آن بودم، تا زندگی صبا را نجات دهم، سرباز سوم رسید و گفت دخترت مرد! ادامه...

Follower

postheadericon فتوا های آسمانی عالم رادیو فردا


رادیو فردا که در رعایت موازین خبرنگارى و بیطرفى حرفه اى در مورد مجاهدین هم طراز و هم سطح خبرگزارى فارس و ایرنا ست ، در سایت خود مقاله ئ از فردى به نام مجید محمدى پرداخته است که مطالعه ان خالى از تفریح نیست. أیشان که خود را جامعه شناس نامیده است با چیدن صغرى و کبرى از موضع ناصح و مجتهد علوم سیاسى تلاش کرده است تا دوباره  با مجاهدین به تسویه حساب سیاسى بپردازد
بگذارید تا به نکات پا یه ى بحث خارج این عالم حوزوى نظرى بیاندازیم
                                                                   
نظر سنجی‌های مستقل در اواخر دهه هفتاد نشان می‌داد که در میان گروه‌های سیاسی بدیل جمهوری اسلامی، سازمان مجاهدین خلق دارای کمترین محبوبیت در داخل کشور بود.
نقطه شروع بحث عدم داشتن پایگاه مردمى مجاهدین است که به قول أیشان توسط بررسى هاى مستقل در اواخر دهه هفتاد در ایران صورت گرفته است . من فرض را بر این میگذارم که منظور أیشان از دهه هفتاد ، تاریخ هجرى شمسى است .
تا انجا که بر همه آشکار است ، در ان تاریخ حکومت اخوندى در ایران حاکم بوده و تمامئ سازمان مجاهدین خلق ، و هواداران ان محارب و مهدورالدم ، محسوب شده و هنوز هم میشوند . این نظر پرسى هائ مستقل !فاقد اعتبار علمى است و این مجتهد حوزه جامعه شناسى هم میداند.
اما هنوز جوهر قلم در نفى پایگاه مردمئ مجاهدین با تکرار ترجیع بند ارتجاعى وابستگى به رژیم سابق عراق خشک تشده است که استاد حوزه در چند پاراگراف بعد ، قلمش از جا در میرود که بخش قابل توجهى از تاریخ معاصر کشورمان با این سازمان عجین شده است .
داستان مجاهدین خلق از سوگناک‌ترین بخش‌های تاریخ معاصر ایران است، مملو از خونریزی و اعدام و شکنجه و زندان و تبعید. مجاهدین خلق در هر اثری در باب تاریخ معاصر خشونت در ایران فصلی قابل توجه را به خویش اختصاص خواهد داد،
یکى از شگرد هاى معمول اخوند ى در مفهوم ضد علمى ان اختراع کلمات از خود ساخته بدون تعریف واضح و شناخته شده است ، کلمات دهان پرکن مثل عقلانیت دینى و خود حق بینى و ... براى این است که نویسنده خود را خیلى عالم و دانا و توانا جلوه دهد و خود را در فراز مستقل أکادمیک بنشاند تا مبادا ذهن یک ادم عادى مثل من به خود جرات بدهد تا فقدان بنیادى منطق این بحث را به أیشان یاد اورى کند . اما من عامى کمى ساده سئوال میکنم چگونه میتوان فاقد پایگاه مردمى بود و بخش قابل توجهى از تاریخ معاصر را به خود اختصاص داد؟
اخر چگونه میتوان بدون بهره بردن از پایگاه مردمى از تاریخ سى سال شکنجه اعدام زندان و تبعید جان به در برد ؟
    ---------------------------------
همان طور که جناح‌های حکومتی در ایران در سه دهه اخیر متحول شدند و برخی از آنها حتی در برابر ولایت فقیه ایستادند، مجاهدین خلق نیز تحول یافته‌اند. این تحول در سه سطح قابل مشاهده است؛
سطح اول تحول فردی اعضاست؛ البته آنها که در متن جوامع غربی زندگی کرده‌اند دچار تحول بیشتر و آنها که در گروه‌های بسته زندگی کرده‌اند دچار تحول کمتری شده‌اند.
تحول دوم تحول ایدئولوژیک است: مجاهدین خلق نظریه امپریالیسم و مبارزه با سرمایه‌داری را به طور کلی کنار گذارده، به نمادهای ملی توجه بیشتری یافته و مذهب را بیشتر در حد یک عنصر پیونددهنده و هویت‌بخش نگاه داشته‌اند.
تحول سوم، تحول سیاسی است؛ آن دسته از اعضای مجاهدین خلق که درغرب زندگی کرده‌اند در دو دهه اخیر استفاده از فرایندها و رقابت‌های سیاسی در جوامع دمکراتیک برای پیشبرد اهداف و عدم جزمیت در برابر گروه‌های سیاسی غیر ایرانی را به خوبی فراگرفته‌اند و تلاش می کنند پاسخ‌های سیاسی متناسب را به تحولات اجتماعی و نگرش‌های نو در جامعه میزبان پیدا کنند.
اما مجاهدین خلق هنوز تحولات درون نظام سیاسی ایران و دینامیسم این تحولات را جدی نمی‌گیرند
تحولات در دیدگاهها و آرا و عقاید مجاهدین همواره در خدمت جنگاورى بیشتر بر علیه رژیم جنایتکار بوده است . اگر مجاهدین گول شعبده بازیهائ خاتمئ شیاد و رفسنجانئ جنایتکار در مورد میانه بازى هائ رژیم را نخورده اند و حاضر نشده اند در این سیاه بازیهاى اخوندى از خواست سرنگونى تمامیت رژیم کوتاه بیایند ، دیگر این قضاوت تاریخ است که با ظهور احمدى نژاد باید به مجاهدین حق داد یا به دنبال کنندگان سردار سازندگى و شیخک خندان ؟
                                                                  -------------------------------------------------------
عملیات «مرصاد» باقی مانده ایده جنبش توده‌ای را تبخیر کرد. جدا افتادگی ناشی از انزوای خود خواسته اجتماعی از جوامع میزبان و ایرانیان مقیم خارج کشور علاوه بر مخاطرات عاطفی و روانی موجب فاصله‌گیری مجاهدین خلق از دنیای نسل جوان امروز ایران و مبادله و گفت‌وگو با آنان در باب تحولات درون کشور شده است.

ادعاى مسخره که مجاهدین خودشان خواسته اند تا از اجتماع منزوئ شده و به خانه هاى تیمئ یا تبعید بروند بیش از انکه شایسته جواب باشد ، بیانگر این است که مدعئ خواسته نقش سرکوب رژیم ولایت فقیه را کم و نا چیز بنمایا ند.
 در ابتداى قیام سال ٨٨ مجاهدین علیرغم شناخت عمیق از ماهیت و ظرفیت موسوى به هیچ وجه در مقابل انها قرار نگرفتند بلکه با نامه نوشتن به راس مجلس خبرگان به انها أندرز دادند که با خلع ید از خامنه ى و جایگزین کردن منتظرى به جاى او و انحلال خبرگان راه براى تغییرات مسالمت آمیز فرآهم کنند! البته موسوى و کروبى با تمکین به خواست خامنه ى در مورد موضعگیرى علیه مجاهدین شرایط حذف خودشان را از صحنه فرآهم أوردند .
اما با استفاده از نامگذارى رژیم در مورد عملیات فروغ جاویدان  یعنی «مرصاد» نامیدن آن ، واضح میشود که این "عالم " جامعه شناس ، بند نافش به کجا وصل شده است .
                                                                ------------------------------------------------------------
نسخه پیچیدن أیشان در مورد اینده مجاهدین چندان چنگى به دل نمیزند . أیا بهتر نبود که ایشان به فعالین چند رنگ و متحول الألوان که احساس میشود بیشتر با ایشان احساس قرابت دارند ، از چنته خودش چند نصیحت استراتژیک در میاورد تا این وضعیت سکون و رکود و تمام کش شدن سیاسی سبزینه دچار تحول بشود ؟
مجاهدین خلق برای ظاهر شدن به عنوان بخشی مورد توجه از اپوزیسیون که بتواند با اجزای متنوع و متکثر این گروه داد و ستد داشته و جایی برای خود در آینده ایران پیدا کنند سه چالش در برابر خود دارند:
۱. بازسازی چهره خود در افکار عمومی مردم ایران که با رفتن به عراق در دوران جنگ به شدت مخدوش شده است: این کار نخست با شفاف‌سازی وضعیت موجود، رویکرد به ادبیات تحلیلی و گزارشی به جای تبلیغات سیاسی، اعلام گذشته به عنوان اموری درس‌آموز، و سپس با ارتباط با دیگر بخش‌های اپوزیسیون قابل انجام است؛
۲. ایجاد نوعی توازن میان برنامه‌های بلند مدت سازمان و ملاحظات انسانی؛ کمک به سر و سامان یافتن اعضای کمپ اشرف در کشورهای غربی که بخش کوچکی از شهروندان ایرانی هستند، نقطه خوبی برای همیاری ملی و پیدا کردن نقاط تفاهم با دیگر شهروندان ایرانی است؛
۳. حضور اعضای سازمان در مجامع و گفت‌وگوهای نظری و دادن این امکان به خود و دیگران برای نقد تاریخ معاصر ایران و عناصر و مؤلفه‌های آن و نیز چشم‌انداز آینده که مجاهدین خلق نیز بخشی از آن در یک ایران دمکراتیک هستند؛ سخن گفتن یک طرفه با مردم چاره‌کار نیست

اخر چه ضرورتى دارد که یک گروه "فاقد مقبولیت ، منزوئ ، خشن و لجوج "را وارد پروسه ئ بکنند که تمامئ مدعیان در ان " تحلیل" رفته اند ؟ چرا میخواهند خودشان را در گیر اصلاح و سر به زیر کردن مجاهدین بکنند؟ ضرورت همبستگى ناشى از درد رسیدن به چه هدفى است ؟ أیا اردوى تلاش بازگشت به دوان طلائی امام راحل دچار کمبود شده است؟ نیاز به تواب سازى دموکراتیک! در مورد مجاهدین از کجا نشأت میگیرد؟ أیا واقعیت این نیست که شکست رویاهاى خونبار رژیم در مورد اشرف باعث شده تا در تخطئه مجاهدین و مبارزات انها باید به تر وخشک متوسل شد و خواستار تضعیف تشکیلاتئ شد که توانسته است این إجماع جهانى را بر علیه اخوندهاى جنایتکار ایجاد کند.
اعلام توافق انتقال مشروط ساکنان اشرف به محل دیگرى بیش از هر چیز ، بیانگر پیروزئ مجاهدین است . تحولات روزهاى اینده این حقیقت را  بیشتر ثابت خواهد کرد .

سینا دشتی



سایت همبستگی ملی

مجاهدین خلق ایران